زمان تقریبی مطالعه: 26 دقیقه
 

سید مصطفی کاشانی





سید مصطفی کاشانی (متوفای ۱۳۳۷ق.) در شهر کاشان به دنیا آمد. وی یکی از علمای برجسته ایران است که به نجف هجرت کرد و جزء مراجع تقلید عراق و رهبر مسلمانان عراق در جنگ با استعمار انگلیس بود. وی سرانجام در کاظمین از دنیا رفت.


۱ - ولادت



در حدود سال‌های ۱۲۶۰ یا ۱۲۶۶ قمری در خانواده دانش و سیادت ـ آیت‌الله سید حسین حسینی کاشانی ـ در شهر کاشان، کودکی دیده به جهان گشود که نام او را مصطفی برگزیدند و چون در کاشان ولادت یافت و دوره نوجوانی و جوانی خود را در آن جا سپری کرد، به کاشانی مشهور شد.
[۲] رازی، محمدشریف، گنجینه دانشمندان، ج۱، ص۲۶۷.
[۳] رازی، محمدشریف، گنجینه دانشمندان، ج۶، ص۲۴۷.
[۴] حرزالدین، محمد، معارف الرجال، ج۳، ص۱۳.
[۵] اعتماد السلطنه، المآثر و الآثار، ص۱۶۰.


۲ - معرفی پدر و مقام علمی‌اش



پدر بزرگوارش سید حسین کاشانی، در اوایل سده سیزدهم قمری در شهر تاریخی و مذهبی کاشان دیده به جهان گشود. دوره نوجوانی و جوانی خویش را نزد عالمان آن جا به تحصیل علوم دینی پرداخت. سپس برای تکمیل دانش خویش، راهی حوزه اصفهان شد که در آن زمان از رونق به سزایی برخوردار بود. سید حسین، به عنوان یک طلبه شیفته و شیدای علوم دینی، نزد استادان بزرگ آن حوزه شکوهمند، حضور یافت و از محضر آنان کسب فیض نمود.
نام استادان او در اصفهان بدین قرار است:
۱. حاج محمد ابراهیم کرباسی که از بزرگ‌ترین فقیهان آن دیار و از شاگردان برجسته و مشهور استاد بزرگ آیت‌الله وحید بهبهانی بود.
۲. شیخ محمد حسین اصفهانی، مشهور به صاحب «فصول».
سید حسین با پشتکار و رنج فراوان، به درجه اجتهاد نایل آمد و از استادان خود، گواهی اجتهاد گرفت. سید حسین برای فراگیری و دست یافتن به مبانی اصولی و فقهی دیگر فقیهان و اصولیون شیعی، به حوزه پرآوازه نجف هجرت کرد و در آن جا بیشتر در درس فقیه و اصولی معروف، سید ابراهیم قزوینی ـ مشهور به صاحب «ضوابط» ـ حضور یافت و به عنوان یک فقیه و اصولی برجسته، مورد توجه همگان قرار گرفت.
وی برای خدمت بیشتر به اسلام و مسلمین و نشر و گسترش احکام حیات بخش اسلام، از نجف به ایران بازگشت، و در تهران ـ که در آن روزگار، مرکز حکومت قاجار بود ـ رحل اقامت افکند و سالیان درازی را در این شهر به تدریس علوم دینی و برپایی نماز جماعت، قضاوت و حل و فصل اختلافات مردم پرداخت و به شهادت تمام کسانی که او را از نزدیک دیده‌اند و با وی معاشرت داشته‌اند، در زمانی که به شغل خطیر قضاوت اشتغال داشت، هرگز دامن به دنیا و زرق و برق آن نیالود و از جاده شریعت و عدالت و تقوا، خارج نشد و با مناعت طبع و عزت نفس زیست و وسوسه دنیا طلبان او را تحت تاثیر قرار نداد.
[۶] اعتماد السلطنه، المآثر و الآثار، ص۱۶۰.
[۷] حرزالدین، محمد، معارف الرجال، ج۳، ص۱۳.
[۸] شریف کاشانی، حبیب الله، لباب الالقاب، ص۷۵.
[۹] رازی، محمدشریف، نگاهی به زندگی آیةالله سید ابوالقاسم کاشانی، ص۲.


۲.۱ - سخن بزرگان


در کتاب «المآثر و الآثار» که در سال ۱۳۰۶ ق. تالیف شده، در معرفی سیمای این فقیه برجسته، چنین آمده است:
«سید حسین حسینی کاشانی، ساکن تهران فقیهی زاهد و پارسا، عالمی عابد بود که سالیان زیادی در تهران قضاوت داشت و فصل خصومات می‌کرد و هرگز از او لغزش و انحرافی دیده نشد».
[۱۰] اعتماد السلطنه، المآثر و الآثار، ص۱۶۰.

فقیه برجسته ملا حبیب الله کاشانی که چندین بهار از نخستین سال‌های زندگی خود را نزد آیت‌الله سید حسین کاشانی، سپری نموده، در منزلت او می‌نویسد:
او عالمی بزرگ و عابدی صالح و انسانی بخشنده و یار و یاور قشرهای فقیر و محروم جامعه بود و همواره خانه‌اش پناه این طبقه از مردم بود. او در فقه و اصول، از شاگردان پدرم (ملا علی مدد ساوجی) به شمار می‌رفت و رابطه این دو، چنان بود که هرگز از او جدا نمی‌شد، من در ده سالگی پدرم را از دست دادم، این بزرگوار مرا در دامن پر مهر و محبت خویش پرورش داد و نیازهای زندگی مرا فراهم می‌ساخت. آن بزرگ را بر من حق و حقوق زیادی است که هرگز از عهده شکرش بر نمی‌آیم تا این که در حوزه درس او حاضر شدم. یکی از سفارش‌های آن بزرگوار به من، این بود: از تالیف کتاب و خلق میراث مکتوب غافل مباش!
[۱۱] شریف کاشانی، حبیب الله، لباب الالقاب، ص۷۵.

محقق گرانمایه، آقا بزرگ تهرانی چنین می‌نگارد:
سید حسین کاشانی، یکی از چهره‌های بزرگ عالمان شیعی است، او دارای سه فرزند بود که عبارتند از:
۱. سید محمد حسینی که یکی از دانشوران کاشان بود که در سال ۱۳۰۸ ق، چشم از جهان فرو بست.
۲. سید حسن که یکی از بزرگان تهران بود. این بزرگوار در تهران، رحلت کرد.
۳. عالم مجاهد، سید مصطفی کاشانی.
آیت‌الله سید حسین کاشانی در سال ۱۲۹۶ق. در تهران از دنیا رفت.
[۱۲] فصلی از زندگی آیةالله سید ابوالقاسم کاشانی، ص۳.


۳ - شروع تحصیل



سید مصطفی کاشانی، بعد از این که چندین بهار از عمرش سپری شد، نزد پدر بزرگوارش به تحصیل مقدمات علوم اسلامی پرداخت. صرف، نحو، معانی، بیان و بخشی از کتاب‌های فقهی و اصولی را از پدر گران قدرش فرا گرفت.
او از همان آغاز طلبگی، آن گونه که در راه به دست آوردن علوم دینی می‌کوشید، ضرورت پرداختن به مسائل معنوی را از نظر دور نمی‌داشت و بدین نکته آگاه بود که تحصیل دانش، باید همراه با کسب قدس و تقوا و سازندگی معنوی و الهی باشد. وی در این راستا، به موقعیت و جایگاه بلندی رسید و تا آخرین لحظات عمر، در این راه روشن گام نهاد.
[۱۴] مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۵ ص۲۱.
[۱۵] علماء معاصرین، ص۱۱۱.


۴ - هجرت به اصفهان



سید مصطفی، در حالی که تقریبا بیست سال از عمرش می‌گذشت، برای ادامه تحصیل و کسب علم از استادان و عالمان بزرگ حوزه اصفهان، رو بدان شهر نهاد. وی حضور در درس دانشوران بزرگ آن دیار را غنیمت شمرد و با جد و جهد و پشتکار شگفت انگیزی، فقه، اصول، عرفان، حکمت و ریاضیات را از آنان آموخت.
عرفان را نزد یگانه روزگار، عارف وارسته، ملامحمد کاشی و فلسفه و حکمت را نزد حکیم بزرگ، جهانگیر خان قشقایی و فقه و اصول را از آیت‌الله شیخ محمدتقی اصفهانی و آیت‌الله محمدباقر اصفهانی فرا گرفت. این دانشور بزرگوار، در دانش‌های گوناگون، به جایگاه بلندی رسید و به مقام اجتهاد نایل شد و از شیخ محمدتقی و شیخ محمدباقر اصفهانی گواهی اجتهاد دریافت کرد.
[۱۷] اختران فروزان ری و تهران، ص۲۴۹.
[۱۸] از کلینی تا خمینی، ص۴۲۴.


۵ - بازگشت به تهران



آیت‌الله سید مصطفی کاشانی پس از اصفهان تصمیم گرفت که نزد پدرش به تهران بازگردد، پس از بازگشت به تهران، سالیانی را در کنار پدر بزرگوارش به سر برد و بعد از رحلت پدر، وظایف خطیر شرعی و مسئولیت‌های دینی پدرش را با تمام توان، بر عهده گرفت و در سنگر حفظ و حراست از اسلام، به چنان موقعیت دینی، اجتماعی و سیاسی دست یافت که همه دانشوران و بزرگان تهران، بلکه پادشاه قاجار (ناصرالدین شاه) حرمت او را پاس می‌داشتند و به او به دیده احترام و عظمت می‌نگریستند.

۶ - هجرت به نجف



این عالم بزرگ، چندین سال در پایتخت ایران، به تدریس و ارشاد و برپایی نماز جماعت و قضاوت پرداخت. در سال ۱۳۱۳ ق. ـ همان سالی که ناصرالدین شاه قاجار به دست میرزا رضای کرمانی کشته شد ـ به عزم رفتن به حج، راهی عراق شد و بعد از زیارت قبور مطهر امامان بزرگوار شیعه، به مکه رفت و بعد از انجام مراسم و مناسک عمره و حج، بار دیگر به نجف بازگشت و تصمیم گرفت که در این حوزه بزرگ، اقامت گزیند و بدین ترتیب، در حوزه نجف، تدریس علوم دینی را آغاز کرد. حوزه درس او بسیار پر رونق و شاگردان زیادی داشت که از خرمن دانش او بهره‌مند می‌شدند و به تدریج وی در شمار یکی از بزرگ‌ترین مراجع تقلید نجف، قرار گرفت.
[۲۱] علماء معاصرین، ص۱۱۱.
[۲۲] فصلی از زندگی آیةالله سیدابوالقاسم کاشانی، ص۲-۳.
[۲۳] حرزالدین، محمد، معارف الرجال، ج۳، ص۱۴.
خانه این دانشور فرزانه، همواره آکنده از عالمان و روحانیان فاضل نجف بود که در مسائل علمی با هم بحث و گفتگو می‌کردند.
[۲۴] حرزالدین، محمد، معارف الرجال، ج۳ ص۱۴.


۷ - شاگردان



آیت‌الله سید مصطفی کاشانی، صاحب کرسی تدریس بود و شاگردان زیادی داشت، اما نام آنان در کتاب‌ها کمتر آمده است. یکی از نزدیک‌ترین شاگردان او، آقای سید حسن مازندرانی نجفی بود که از صاحبان سر سید بود.
[۲۵] حرزالدین، محمد، معارف الرجال، ج۳ ص۱۴.
همچنین فرزندش سید ابوالقاسم کاشانی از شاگردان نامدار اوست.
آیت‌الله سید هبةالدین شهرستانی و سید هادی بجستانی از چهره‌های فرهیخته حوزه نجف نیز از شاگردان او بودند و از وی اجازه نقل حدیث داشتند.
[۲۶] المسلسلات، آیةالله مرعشی نجفی، ج۱، ص۳۳۳.
حاج ملا محمدعلی آرانی معروف به «حاجی آقا» و آیت‌الله آقا ملا محمدجعفر آرانی از شاگردان او بوده که در رمضان المبارک ۱۳۲۳ در نجف از وی اجازه اجتهاد و نقل روایت گرفته است.
[۲۷] تاریخچه علم و ادب در آران و بیدگل، (خطی)، علی تشکری آرانی، ص۳۵.


۸ - صاحب عقل و درایت



عقل و درایت، یکی از بارزترین نشانه‌های انسان‌های بزرگ و موفق جوامع بشری است. این نعمت خدادادی در این دانشور بزرگ، به گونه‌ای وجود داشت، که دوست فاضل و محقق او ـ محمد حرزالدین ـ در اشاره به این بعد ارزشی وی چنین می‌نگارد:
«هنگامی که از اصفهان به تهران هجرت کرد، بعد از رحلت پدرش، جای خالی او را پر کرد و به سبب داشتن استعداد فراوان و بهره‌مندی از عقل فراوان، جایگاه ممتازی را در میان علما و دانشمندان تهران به دست آورد.
[۲۸] حرزالدین، محمد، معارف الرجال، ج۳ ص۱۵.
».

۹ - جامعیت در علوم مختلف



جامعیت علمی، دومین، ویژگی سید مصطفی کاشانی بود. او در پرتو نبوغ فکری، استعداد درخشان و همت و پشتکار در کسب دانش، در علوم گوناگون صاحب نظر و دارای مهارت بود.
سید محسن امین در این باره چنین می‌نگارد:
«سید مصطفی کاشانی در علوم بسیاری مانند فقه، اصول، حکمت، ریاضیات، حدیث، رجال و تفسیر قرآن، مهارت و تخصص ژرفی داشت. او دریای دانش و کوه فضل و کمال بود. ».
سید محمدمهدی اصفهانی مؤلف اثر ارزشمند «احسن الودیعه» که از معاصران سید کاشانی است، در این باره می‌نویسد:
او یکی از برجسته‌ترین و بافضیلت‌ترین عالمان و مراجع تقلید طایفه امامیه است.
[۳۰] اصفهانی، سیدمحمدمهدی، احسن الودیعة، ج۱، ص۲۰۵.


۱۰ - سخن بزرگان



اینک سیمای درخشان او را در آیینه سخنان زندگی نامه نویسان و پژوهش گران زندگانی عالمان شیعی، به نظاره می‌نشینیم.

۱۰.۱ - اعتماد السلطنه


در «المآثر و الآثار» آمده است:
سید مصطفی کاشانی مجتهد که خداوند او را حفظ و حراست نماید ـ خلف صالح و شایسته سید حسین کاشانی است. او فاضل کامل و عالم عابدی است که از حاج محمدباقر اصفهانی اجازه اجتهاد دارد و این بزرگوار در ادبیات و سرودن اشعار عرفانی و مدح اهل‌بیت عصمت (علیهم‌السّلام) کم نظیر است.
[۳۱] المآثر و الآثار، اعتماد السلطنه، ص۱۶۰.


۱۰.۲ - محمد حرزالدین


محمد حرزالدین از هم عصران سید که با او ارتباط دوستانه و صمیمانه‌ای داشت، در ترسیم جایگاهش او چنین می‌نگارد:
سید مصطفی کاشانی تهرانی نجفی، یکی از مراجع بزرگ مذهب شیعه است در فقه و اصول، حوزه درسی مهمی دارد.
[۳۲] حرزالدین، محمد، معارف الرجال، ج۳ ص۱۴.


۱۰.۳ - سید محسن امین


سید محسن امین می‌نویسد:
«او یکی از مشهورترین عالمان شیعی و دانشمندی با فضل و کمال، ادیب و شاعر بود».

۱۰.۴ - مدرس خیابانی


مدرس خیابانی می‌نویسد:
«آیت‌الله سیدمصطفی کاشانی از بزرگان عالمان اوایل سده چهارده هجری بود که سالیان درازی در تهران صاحب ریاست علمیه و مرجعیت عامه بود».
[۳۴] مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۵، ص۲۱.


۱۱ - ویژگی‌های اخلاقی



وی از فقیهان و عالمانی است که فراگیری و آموختن علوم اسلامی را در مرز اجتهاد و مرجعیت دینی، با معیارها و مبانی اخلاقی، همانند پارسایی، بی آلایشی، کمک به محرومان جامعه و سخاوت و بخشندگی درآمیخت. اینک فرازهایی از خلق و خوی او را یادآوری می‌نماییم:

۱۱.۱ - بخشندگی و فروتنی


سخاوت و خدمت رسانی به محرومان و فقیران جامعه و حل مشکلات مادی و معنوی مردم، یکی از ویژگی‌های عالمان اسلامی است. از طرف دیگر، خضوع و فروتنی در برابر توده‌های مردم نیز از خصلت‌های بسیار ارزشمند انسانی است و این دو خصلت پسندیده، در این عالم گرانقدر، نمود زیادی داشت. صرف نظر از جایگاه علمی، وی در زیبایی‌های اخلاقی کم نظیر، بسیار خوش اخلاق و در بخشندگی و فروتنی، شهره آفاق بود. آن بزرگوار، به کارهای دینی و اجتماعی علاقه‌مند و در انجام این امور بلند همت بود.
[۳۵] مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۵، ص۲۱.
[۳۶] حرزالدین، محمد، معارف الرجال، ج۳، ص۱۶.
[۳۷] اختران فروزان ری و تهران، ص۲۴۹.


۱۱.۲ - انسانی اجتماعی


شیخ محمد حرزالدین که سال‌ها با این بزرگوار ارتباط دوستانه‌ای داشته و او را به خوبی می‌شناخته است، در این باره می‌نویسد:
«یکی از روش‌های مثبت زندگی او این بود که همواره دوست داشت با سایر مراجع، مدرسین و بزرگان نجف، رفت و آمد داشته باشد، خود را در گوشه خانه محصور نمی‌کرد و حالت انزوا نداشت و چنین بود که آنان با این بزرگوار، در رخدادها و پیشامدهای مهم مشورت می‌کردند و از نظرها و اندیشه‌های والای او بهره‌مند می‌شدند.
[۳۸] حرزالدین، محمد، معارف الرجال، ج۳، ص۱۷.


۱۱.۳ - مبارزه با تباهی


تقویت مبانی دین در جان و روح مردم و مبارزه خستگی ناپذیر با انحراف‌ها و تباهی‌ها، از مسؤلیت‌های درجه اول پیشوایان و رهبران مذهبی است.
آیت حق، سید مصطفی کاشانی، در این راستا، بسیار می‌کوشید و سر از پا نمی‌شناخت. محمد علی مدرس خیابانی او را چنین می‌ستاید:
«تمام وقت و عمر او، در تقویت و استوار ساختن آیین تابناک اسلام و مبارزه سرسختانه با فساد و تباهی، بی عدالتی و ذلت پذیری در برابر حاکمان وقت، سپری شد. او در راه بزرگ داشت دین و عظمت اسلام بسیار می‌کوشید و با تمام این فعالیت‌های اجتماعی، لحظه‌ای از مطالعه و تدریس [[غافل] نمی‌شد».
[۳۹] مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۵ ص۲۰.


۱۲ - مبارزه سیاسی



سیدمصطفی کاشانی، عالمی آگاه و هوشیار به رویدادهای سیاسی زمان خود بود. در ۱۳۲۹ ق که نیروهای ایتالیایی به طرابلس غرب (لیبی)، و قوای روس به شمال ایران تجاوز نمودند و برخی از مناطق شمالی کشور را به اشغال خود در آوردند، وی در پاسخ به استفتایی راجع به مسلمانانی که به کفار حربی یاری می‌رسانند، آشکارا نوشت: «… کسی که به یکی از طرق مرقومه به کفار حربی، مثال روس و انگلیس و ایتالی و فرانس اعانت نماید، از جمله محاربین با خدا و پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) محسوب و ساعی در محو دین و خاموش کردن نور حق خواهد بود و گناه بسیار بزرگی است…». پس از آن نیز همراه با دیگر فقهاء، فتوای جمعی بر ضد تجاوز روس‌ها صادر نمود و در مهاجرت اعتراض آمیزی که توسط علمای عتبات در ذیحجه ۱۳۲۹ ق به نشانه مخالفت با تجاوز روس‌ها به کاظمین صورت گرفت، شرکت کرد. او همچنین جزو اعضای هیات منتخبی بود که برای مذاکره با دولت ایران برای اخراج روس‌ها تشکیل شد.
در ۱۳۳۲ ق و در جریان جنگ جهانی اول که متفقین به عثمانی اعلام جنگ دادند، وی هفت فتوای جهاد انفرادی و جمعی صادر نمود. در یکی از فتاوای انفرادی او در دفاع از دولت عثمانی آمده بود: «… الیوم بر کافه مسلمانان لازم است به قدر امکان، با کمال اتحاد در محو نفوذ انگلیس و روس از ایران کوشیده و با دولتین علیتین اسلامیتین عثمانی و ایران که حامیان حوزه دین و پاسبانان قرآن مبین و حافظان ثغور مسلمین هستند، دست اتحاد و موافقت داده، مجددا به استقلال حقیقی، دین و دولت را محفوظ بدارند…».
در ذیحجه ۱۳۳۲ ق که نیروهای انگلیس پس ازاعلان جنگ به عثمانی، بندر نفتی فاو را در جنوب عراق تصرف کردند، بسیاری از علمای شیعه عراق و از جمله سیدمصطفی کاشانی و به همراه گروه عظیمی از مجاهدان داوطلب عازم جبهه‌های نبرد در جنوب عراق شدند. در ۷ محرم ۱۳۳۳ ق، وی به همراه شیخ الشریعه اصفهانی و سیدعلی تبریزی (داماد) از راه بغداد به کاظمین رفتند و با استقبال عظیم مردم این شهر مواجه شدند. مجاهدان به سه گوره تقسیم شدند که در راس هر گروه عده‌ای از علما، فرماندهی مجاهدان را بر عهده داشتند. گروه نخست در منطقه قرنه مستقر گردید که فرماندهی آن به عهده شیخ الشریعه اصفهانی، سیدمهدی حیدری، سیدعلی تبریزی و سیدمصطفی کاشانی بود. اهمیت قرنه برای انگلیسی‌ها غیر قابل انکار بود.
کاشانی در جبهه قرنه و عماره، از خودگذشتگی و فداکاری زیادی نشان داد و باکمک برخی دیگر از علما کوشید تا با صدور تلگراف و نامه، شیخ خزعل حاکم خوزستان را به نبرد با نیروهای انگلیسی وادار نماید، اما او از این کار سر باز زد.
[۴۰] احسن الودیعه فی تراجم مشاهیر، ج۱، ص۲۰۵.
[۴۱] تاریخ جنبش اسلامی در عراق، ص۱۴۱.
[۴۲] «قیام نجف علیه انگلیس (۱۹۱۸م/ ۱۳۳۶ق)»، تاریخ معاصر ایران، س۱، ش۱، بهار ۱۳۷۶، ص۱۳-۱۴.
[۴۳] رجبی محمدحسن، رسایل و فتاوای جهادی، ص۲۴۵.
[۴۴] رجبی محمدحسن، ص۲۵۷.
[۴۵] رجبی محمدحسن، رسایل و فتاوای جهادی، ص۲۶۷.
[۴۶] کفایی، عبدالحسین، مرگی در نور، ص۴۰۴-۴۰۵.
[۴۷] نقش عشایر عرب خوزستان در جهاد علیه استعمار، ص۱۶.
[۴۸] نقش عشایر عرب خوزستان در جهاد علیه استعمار، ص۴۳.
[۴۹] نقش عشایر عرب خوزستان در جهاد علیه استعمار، ص۵۱.
[۵۰] نقش علمای شیعه در رویارویی با استعمار، ص۶۰.
[۵۱] نقش علمای شیعه در رویارویی با استعمار، ص۹۰-۹۱؛ .


۱۲.۱ - اعلام جهاد


رهبران بزرگ دینی در عراق و به ویژه نجف، به درخواست مردم پاسخ مثبت دادند و اعلام جهاد کردند. آنان فقط به صدور حکم جهاد بسنده نکردند، بلکه خود گام در میدان جهاد و مبارزه نهادند و طی نامه‌هایی از عشایر عراق خواستند که برای دفاع از بصره و سایر شهرهای عراق آماده شوند. این قیام و جنبش، یکی از مقاطع درخشان مقاومت مسلحانه مسلمانان، برضد نیروهای بیگانه بود.
یکی از جبهه‌های جنگ در نزدیک بغداد و کاظمین بود که رهبری آن بر عهده آیت‌الله شیخ مهدی خالصی بود. پس از آن، گروه زیادی از عالمان و مراجع شیعه از نجف حرکت کردند و به بغداد رفتند و مردم بغداد، از آنان استقبال باشکوهی به عمل آوردند. این رخدادها در سال ۱۳۳۳ ق. (۱۹۱۴م) به وقوع پیوست. این گروه از عالمان مجاهد عبارت بودند از: آیت‌الله سید مصطفی کاشانی، شیخ الشریعه اصفهانی، سید محمد سعید حبوبی، سید محمد حیدری، سید ابوالقاسم کاشانی، سید محمد آیت‌الله زاده، سید محمدکاظم یزدی و....

۱۲.۲ - صدور فتوا


در این موقعیت خطیر که اجانب بخشی از کشور اسلامی عراق را اشغال کرده بودند متاسفانه گروهی از کسانی که ادعای مسلمان بودن هم داشتند با نیروهای انگلیسی همکاری می‌کردند. این حرکت ضد اسلامی، نیروهای مجاهد را خشمگین کرد و بدین گونه بود که آنان برای رسوا ساختن این عناصر مزدور، از رهبران مذهبی استفتاء کردند که در این جا توجه خوانندگان را به این استفتاء و پاسخ آن جلب می‌کنیم:
«حضور علماء اسلام چه می‌فرمایید درباره اشخاصی که ادعای مسلمانی می‌کنند، اما در جنگ اسلام و کفر، در مقام حمایت از دول کفر برآمده و به کفار حربی کمک می‌کنند. این راه و روش آنان، چه حکمی دارد؟»
آیت‌الله سید مصطفی کاشانی به عنوان یک مرجع بیدار، آگاه و مبارز، این سؤال را چنین جواب می‌دهد:
بسم الله الرحمن الرحیم
چنین شخصی که به کفار حربی، مثل روس، انگلیس، ایطالی، فرانسه کمک کند، از گروه محاربین با خدا و پیغمبر خداست و او کسی است که در راه نابودی دین خدا و خاموش نمودن نور حق تلاش می‌کند و دور نیست که تقویت و مساعدت دول کافر، با قلم و زبان، بدتر باشد از کمک به آنان به سیف و سنان.
بر هر مسلمانی واجب است که این اشخاص را از این اعمال ننگین باز دارد و اگر ترتیب اثر نداد، از آنان تبری و بیزاری بجویند، هرچند پدر یا پسر یا برادر یا خویشان باشند.
[۵۲] نگاهی به انقلاب اسلامی عراق، محمدصادقی، ص۱۷.

با صدور این فتوا و فتاوای سایر عالمان بزرگ حوزه نجف، مردم و عشایر عراق به جبهه‌های جنگ شتافتند و در نزدیکی شهر قرنه که محل پیوند رودخانه‌های فرات و دجله است، جنگ‌های سختی بین مردم مجاهد عراق و قوای اشغالگر رخ داد جبهه دیگر جنگ، در حدود کوت العماره بود و تمام عالمان در آن منطقه، همراه مجاهدین حضور داشتند. مقاومت مردم، ۱۸ ماه به طول انجامید، جنگ‌ها بیشتر شکل چریکی داشت، به گونه‌ای که قوای انگلیسی فلج شدند و شکست سختی بر آنان وارد شد، عده زیادی از آنان کشته شدند گروه بسیاری نیز به اسارت نیروهای مجاهد درآمدند.
رهبران جهادی که در نزدیک خطوط مقدم درگیری حضور داشتند، عبارت بودند از: آیت‌الله سید مصطفی کاشانی، سید محمد حیدری و فرزندانش، شیخ الشریعه اصفهانی و سید ابوالقاسم کاشانی که بسیار پرشور و فعال و مسئولیت سرکشی به جبهه‌های جنگ را بر عهده داشت.
آیت‌الله سید مصطفی کاشانی با سن بالا و حضور در میدان جهاد، از عوامل پشت گرمی مبارزان بود. او در میدان جنگ، توان و نیروی خود را از دست داد و پس از آن، به کاظمین رفت و در آن جا ساکن شد.
[۵۳] الحقائق الناصعة فی الثورة العراقیة، ص۱۴۰.
[۵۴] ماضی النجف و حاضرها، ج۲، ص۳۴۱.
[۵۵] انقلاب اسلامی عراق، ص۵-۶.
[۵۶] تحلیلی از زندگی پیشوای روحانی سید ابوالقاسم کاشانی، ص۳.
[۵۷] نگاهی به تاریخ اجتماعی کاشان، حسن نراقی، ص۲۸۳.


۱۳ - فرزندان



از تعداد فرزندان این دانشمند بزرگ و عالم دینی، اطلاع چندانی در دست نیست. فرزند معروف و مجاهد او،آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی است که بی شک یکی از چهره‌های تاریخی و گرانقدر این مرز و بوم است.
سید ابوالقاسم کاشانی در سال ۱۳۰۰ ق. دیده به جهان گشود و سپس همراه پدرش به نجف رفت. او ضمن این که در درس پدرش شرکت می‌کرد، در درس عالمان بزرگ شیعه مانند آخوند خراسانی، شیخ الشریعه اصفهانی، آقا ضیاءالدین عراقی، میرزا حسین خلیلی تهرانی حضور یافت و از همه آنان اجازه اجتهاد گرفت. این مرد بزرگ، در انقلاب عراق، نقش ممتاز و برجسته‌ای داشت و در خط مقدم مبارزات استقلال طلبانه مردم عراق و مردم ایران قرار داشت. او یکی از مشاوران نزدیک رهبر بزرگ انقلاب دوم عراق ـ آیت‌الله میرزا محمدتقی شیرازی ـ بود، به گونه‌ای که این رهبر فرزانه، او را فرزند خطاب می‌کرد و احتیاطات خویش را به او ارجاع می‌داد.
آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی چندین سال بعد، به دستور حاکم انگلیسی عراق از آن دیار به لبنان تبعید شد و بعد از سال‌ها تبعید، به ایران بازگشت و در مبارزات مردم ایران، در ملی شدن صنعت نفت، تلاش فراوانی کرد، ولی سرانجام دشمنان اسلام و روحانیت او را تنها گذاشتند و او با دلی پر از اندوه و درد، در سال ۱۳۸۰ ق. چشم از جهان فروبست و در کنار مرقد حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه‌السّلام) رخ در نقاب خاک کشید.
[۵۸] تحلیلی از زندگی پیشوای روحانی، ص۴-۵.
[۵۹] فرهنگ معین، اعلام، ج۲، ص۱۵۲۲.
[۶۰] نهضت روحانیون ایران، علی دوانی، ج۲.
[۶۱] سیری کوتاه در زندگی رادمردان علم، ص۱۳ .
[۶۲] زندگینامه آیةالله کاشانی، ص۲۲-۲۵.


۱۴ - آثار علمی



آیت‌الله سید مصطفی کاشانی با تمام اشتغالات درسی و اجتماعی و مبارزات ضد استعماری، آثاری را در زمینه علوم اسلامی پدید آورد.
آثار وی عبارتند از:
۱. منجزات المریض ۲. الاجارة ۳. رسالة فی قاعدة لاضرر و لاحرج ۴. رسالة فی انفعال الماءالقلیل بالملاقات مع النجاسة. ۵. تعلیقة علی الشرایع. ۶. تعلیقات علی ارشاد العلامة. ۷. رسالة فی الاستصحاب . ۸. تفسیر مختصر و...
[۶۴] مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۵، ص۲۱.
این کتاب‌ها و نوشته‌ها، ظاهرا به چاپ نرسیده و بنا به گفته شیخ آقا بزرگ تهرانی، رساله او درباره قاعده لاضرر در تهران نزد فرزندش سید ابوالقاسم کاشانی موجود است. همچنین از وی، دیوان اشعاری به زبان عربی و فارسی به یادگار مانده است.
[۶۷] مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۵، ص۲۱.


۱۵ - ذوق شعری و ادبی



آیت‌الله کاشانی با این که از مراجع بلند پایه حوزه تهران و نجف بود، اما دارای ذوقی ادبی بود و در شعر و ادبیات عربی و فارسی و لغت شناسی، توانایی‌های فراوانی داشت، چنانچه در اشاره به این ویژگی او چنین آمده است:
در ادبیات و سرودن اشعار عربی و فارسی کم نظیر بود.
[۶۸] اعتماد السلطنه، المآثر و الآثار، ص۱۶۰.

سید مصطفی کاشانی، الگوی ادیبان و شاعران و در علم لغت، استعداد سرشاری داشت، وی اشعاری بسیار عالی، به زبان‌های عربی و فارسی می‌سرود. اشعار او بیشتر در راستای عرفان و معنویت و مناقب و مراثی حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) و امامان بزرگوار شیعی بوده است.
در یکی از اشعار وی که از عشق و دلدادگی شدیدش به حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) حکایت می‌کند، خطاب به امام علی (علیه‌السّلام) آمده است:
انت مولی الوری بما نص خیر الرسل• • • یوم الغدیر فیک جهارا
ملا الخافقین فضلک حتی• • • لم یجد منکرا له انکارا
امیرالمؤمنین! تو پیشوا و رهبر تمام مردم هستی، چون حضرت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در روز غدیر خم تو را به صراحت و روشنی، به عنوان امام مسلمانان بعد از خویش، به مردم معرفی کرد. فضیلت‌های تو، غرب و شرق و زمین و آسمان را پر و آکنده نموده، هیچ کس نیست که توان انکار مناقب تو را داشته باشد.
[۶۹] علماء معاصرین، ص۱۱۱.
[۷۱] مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحان الادب، ج۵ ص۲۱.


۱۶ - وفات



آیت‌الله سید مصطفی کاشانی، بعد از این که عمر با برکت خویش را در راه خدمت به دین خدا و نشر معارف و آموزه‌های دینی و پرورش شاگردان و حضور در میدان جنگ و جهاد، سپری کرد، به شهر کاظمین رفت و حدود چهار سال را در آن جا به برپایی نماز جماعت و امور مربوط به مرجعیت پرداخت تا این که به دنبال یک بیماری طولانی، در شب ۱۹ ماه رمضان ۱۳۳۷ ق. در جوار مرقد مطهر حضرت موسی بن جعفر و امام محمدتقی (علیهماالسلام) جان به جان آفرین تسلیم و مرغ جانش به سوی شاخسار بهشت پرواز کرد. به گفته شاهدان، تشییع جنازه با شکوهی از آن بزرگوار به عمل آمد و در مقبره‌ای که او از پیش برای خود آماده کرده بود ـ میان ایوان قبله و صحن قریش ـ به خاک سپرده شد.
[۷۳] مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۵، ص۲۱.
[۷۴] اصفهانی، سیدمحمدمهدی، احسن الودیعة، ج۱، ص۲۰۵.


۱۷ - پانویس


 
۱. سید محسن، امین، اعیان الشیعة، ج۱۰، ص۱۲۷.    
۲. رازی، محمدشریف، گنجینه دانشمندان، ج۱، ص۲۶۷.
۳. رازی، محمدشریف، گنجینه دانشمندان، ج۶، ص۲۴۷.
۴. حرزالدین، محمد، معارف الرجال، ج۳، ص۱۳.
۵. اعتماد السلطنه، المآثر و الآثار، ص۱۶۰.
۶. اعتماد السلطنه، المآثر و الآثار، ص۱۶۰.
۷. حرزالدین، محمد، معارف الرجال، ج۳، ص۱۳.
۸. شریف کاشانی، حبیب الله، لباب الالقاب، ص۷۵.
۹. رازی، محمدشریف، نگاهی به زندگی آیةالله سید ابوالقاسم کاشانی، ص۲.
۱۰. اعتماد السلطنه، المآثر و الآثار، ص۱۶۰.
۱۱. شریف کاشانی، حبیب الله، لباب الالقاب، ص۷۵.
۱۲. فصلی از زندگی آیةالله سید ابوالقاسم کاشانی، ص۳.
۱۳. سید محسن، امین، اعیان الشیعة، ج۱۰ ص۱۲۷.    
۱۴. مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۵ ص۲۱.
۱۵. علماء معاصرین، ص۱۱۱.
۱۶. سید محسن، امین، اعیان الشیعة، ج۱۰، ص۱۲۷.    
۱۷. اختران فروزان ری و تهران، ص۲۴۹.
۱۸. از کلینی تا خمینی، ص۴۲۴.
۱۹. سید محسن، امین، اعیان الشیعة، ج۱۰، ص۱۲۷.    
۲۰. سید محسن، امین، اعیان الشیعة، ج۱۰، ص۱۲۷.    
۲۱. علماء معاصرین، ص۱۱۱.
۲۲. فصلی از زندگی آیةالله سیدابوالقاسم کاشانی، ص۲-۳.
۲۳. حرزالدین، محمد، معارف الرجال، ج۳، ص۱۴.
۲۴. حرزالدین، محمد، معارف الرجال، ج۳ ص۱۴.
۲۵. حرزالدین، محمد، معارف الرجال، ج۳ ص۱۴.
۲۶. المسلسلات، آیةالله مرعشی نجفی، ج۱، ص۳۳۳.
۲۷. تاریخچه علم و ادب در آران و بیدگل، (خطی)، علی تشکری آرانی، ص۳۵.
۲۸. حرزالدین، محمد، معارف الرجال، ج۳ ص۱۵.
۲۹. سید محسن، امین، اعیان الشیعة، ج۱۰، ص۱۲۷.    
۳۰. اصفهانی، سیدمحمدمهدی، احسن الودیعة، ج۱، ص۲۰۵.
۳۱. المآثر و الآثار، اعتماد السلطنه، ص۱۶۰.
۳۲. حرزالدین، محمد، معارف الرجال، ج۳ ص۱۴.
۳۳. سید محسن، امین، اعیان الشیعة، ج۱۰، ص۱۲۷.    
۳۴. مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۵، ص۲۱.
۳۵. مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۵، ص۲۱.
۳۶. حرزالدین، محمد، معارف الرجال، ج۳، ص۱۶.
۳۷. اختران فروزان ری و تهران، ص۲۴۹.
۳۸. حرزالدین، محمد، معارف الرجال، ج۳، ص۱۷.
۳۹. مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۵ ص۲۰.
۴۰. احسن الودیعه فی تراجم مشاهیر، ج۱، ص۲۰۵.
۴۱. تاریخ جنبش اسلامی در عراق، ص۱۴۱.
۴۲. «قیام نجف علیه انگلیس (۱۹۱۸م/ ۱۳۳۶ق)»، تاریخ معاصر ایران، س۱، ش۱، بهار ۱۳۷۶، ص۱۳-۱۴.
۴۳. رجبی محمدحسن، رسایل و فتاوای جهادی، ص۲۴۵.
۴۴. رجبی محمدحسن، ص۲۵۷.
۴۵. رجبی محمدحسن، رسایل و فتاوای جهادی، ص۲۶۷.
۴۶. کفایی، عبدالحسین، مرگی در نور، ص۴۰۴-۴۰۵.
۴۷. نقش عشایر عرب خوزستان در جهاد علیه استعمار، ص۱۶.
۴۸. نقش عشایر عرب خوزستان در جهاد علیه استعمار، ص۴۳.
۴۹. نقش عشایر عرب خوزستان در جهاد علیه استعمار، ص۵۱.
۵۰. نقش علمای شیعه در رویارویی با استعمار، ص۶۰.
۵۱. نقش علمای شیعه در رویارویی با استعمار، ص۹۰-۹۱؛ .
۵۲. نگاهی به انقلاب اسلامی عراق، محمدصادقی، ص۱۷.
۵۳. الحقائق الناصعة فی الثورة العراقیة، ص۱۴۰.
۵۴. ماضی النجف و حاضرها، ج۲، ص۳۴۱.
۵۵. انقلاب اسلامی عراق، ص۵-۶.
۵۶. تحلیلی از زندگی پیشوای روحانی سید ابوالقاسم کاشانی، ص۳.
۵۷. نگاهی به تاریخ اجتماعی کاشان، حسن نراقی، ص۲۸۳.
۵۸. تحلیلی از زندگی پیشوای روحانی، ص۴-۵.
۵۹. فرهنگ معین، اعلام، ج۲، ص۱۵۲۲.
۶۰. نهضت روحانیون ایران، علی دوانی، ج۲.
۶۱. سیری کوتاه در زندگی رادمردان علم، ص۱۳ .
۶۲. زندگینامه آیةالله کاشانی، ص۲۲-۲۵.
۶۳. سید محسن، امین، اعیان الشیعة، ج۱۰، ص۱۲۸.    
۶۴. مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۵، ص۲۱.
۶۵. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه، ج۱۷، ص۱۱.    
۶۶. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه، ج۱۷، ص۱۱.    
۶۷. مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۵، ص۲۱.
۶۸. اعتماد السلطنه، المآثر و الآثار، ص۱۶۰.
۶۹. علماء معاصرین، ص۱۱۱.
۷۰. سید محسن، امین، اعیان الشیعة، ج۱۰، ص۱۲۸.    
۷۱. مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحان الادب، ج۵ ص۲۱.
۷۲. سید محسن، امین، اعیان الشیعة، ج۱، ص۱۲۷.    
۷۳. مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۵، ص۲۱.
۷۴. اصفهانی، سیدمحمدمهدی، احسن الودیعة، ج۱، ص۲۰۵.


۱۸ - منبع



سایت فرهیختگان تمدن شیعه، برگرفته از مقاله «سید مصطفی کاشانی».    



آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.